غریب است سرگردانــــــي در مـــــــه
آنجا کــــــــــه تنهاست هرسنگ و بوتـــــه اي
و هيــــچ درختي درخت ديگر را نــمي بيند
همه تنهاينــــــــد
پــــــــر از دوست بـــــــود دنيـــــا برايم
آنـــــوقت که زندگي ام نـــــور بود
اينک که مـــــه فرو مي افتـــــد
ديــــگر کسي قابـــــــل رويت نيست
راستي کـــــــه هيچکس عاقــــــــل نمي شود
مگر اينکـــــــه تاريکي را بشناسد
که خامـــــــوش و گريز ناپذير
از همه جــــــــــدا مي کنــــــد او را
غريب است در مــــــــه سرگردان شدن
زندگي تنــــــها بودن است
هيـــــــچ کس چيز ديگري نمي شنـــــــاسد
همه تنهاينـــــــد

نظرات شما عزیزان:

●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●

ساعت16:59---5 اسفند 1392

[وب سایت]

چه بی صبرانه فریاد غرق در سکوت را ...

به انتظار می نشینم...

هیچ نمی گویم ...

نه اینکه نداشته باشم چیزی برای گفتن

دارم که بگویم ...

اما...

اما نباید گفت...

شاید این سکوت لازم باشد برای این روز ها



فریاد سکوتم را هیچ کس نمی شنود...

یا شاید هم کسی نمیخواهد که بشنود ... !

AMIR

ساعت11:24---2 اسفند 1392

[وب سایت]

یه وقتایی دلت میسوزه یه وقتایی دلت میشکنه یه وقتایی دلت میگیره اما خدا نکنه سه تاش با هم اتفاق بیفته !

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: